DPSadegh News And Products

خبر گزاری برنامه ها و فعالیت های مدرسه ی امام جعفر صادق (ع) - غیر دولتی ( توسط بچه های پایه ی سوم )

DPSadegh News And Products

خبر گزاری برنامه ها و فعالیت های مدرسه ی امام جعفر صادق (ع) - غیر دولتی ( توسط بچه های پایه ی سوم )

مسابقه ی ویژه به مناسبت ماه رمضان

سلام.




طاعاتتان قبول.



به مناسبت ماه مبارک رمضان تصمیم گرفتیم مسابقه ای در همین راستا برگزار کنیم.


مسابقه ی دل نوشته ای با خدا :


مسابقه به این صورت هست که شما باید یکی از موضوعاتی که مشخص شده رو انتخاب کنید و با آن دل نوشته ای بنویسید.


موضوعات:


1.ماه رمضان


2.امام زمان(عج)


3.ناگفته هایی با خدا




قوانین:


1.دل نوشته ی شما باید حتما در قالب یکی از موضوعات مشخص شده باشد.

2.موضوع نوشته را مشخص کنید.

3.دل نوشته ی شما نباید از 5 خط کمتر باشد.در صورت کمتر بودن از 5 خط در مسابقه شرکت داده نمی شود.

4.نوشته ی خود را در قسمت نظرات بنویسید.(کادر نظرات رو تا آخرین اندازه بزرگ کنید که 5 خط کامل مشخص بشه.

5.وبلاگ مجهز به دوربین مداربسته میباشد.پس از کپی برداری دل نوشته ها خود داری کنید.

6.شما تا آخر روز یک شنبه 23 مرداد وقت دارید تا در مسابقه شرکت کنید.



داوران این مسابقه از بین معلم ها انتخاب میشوند.


به بهترین دل نوشته از طرف حاج آقا نظری 1 - 5 امتیاز داده میشود که در کارنامه ی امتیازی هم وارد میشود.برنده هم روز سه شنبه 25 مرداد اعلام می شود.



یا علی...

نظرات 3 + ارسال نظر
محسن باصفا چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 18:14

به نام بی نام او
عنوان: ناگفته هایی با خدا
نمی دونم باید سلام کنم یا نه ولی سلام کردن بهتر از نکردنش هست پس با عرض خجالت فراوان سلام سلام به تو ای خدایی که شنونده درد ها و خواسته ها و غم های منی بجای این که شنونده ی خوشی های من باشی و این از اشتباه من و از بزرگواری توست که با این همه اشتباه من را می پذیری.من همان انسان و بنده ای هستم که به هنگام تنهایی و خلوت از محضر تو حیا و شرم نکردم و حتی در اشکارا هم از دستوراتت پیروی نکردم و حیا پیشه نکردم. من همان بنده ای هستم که تا صدای گناهی به گوشم خورد دوان دوان به سوی ان رفتم بی ان که حواسم به حضور تو باشد اما تو باز هم به من مهلت دادی ومن باز هم توجه نکردم.اما با این که من خطا می کردم ولی تو خطا ها و بی حیایی هایم را پوشاندی با این که می دانستم که خطا هایم را می دانی و از همه چیز من خبر داری ولی با تمام این حرف ها باز هم... اصلا ولش کن. در عجبم با این که این همه خطا از من سر داد ولی باز تو با بزرگواری و برد باریت همه را بخشودی و من را مورد عفو قرار دادی انگار همه گناهانم را از یاد بردی.ولی ای خدا این را هم خوب می دانی که وقتی هم در حال ارتکاب خطا بودم اعتقاد نداشتم که تو خدای من نیستی و این را هم خوب می دانی که قصد لجبازی و اذیت تو را نداشتم.تمام این خطا ها فقط بخاطر غلبه ی هوای نفسم بر خودم بود که دارم سالیان سال از ان عذاب می کشم پس ای خدای مهربان من را به حال خودم مگذار و رهایم نکن چون با وجود تمام این گناهان باز هم تو را دوست دارم و هنوز امکان دارد که در گوشه و کنار این دل سیاه و پر غبار من جایی سفید برای لحظه ای در کنار هم بودن باشد.همیشه در گفتار با تو سختم بوده است ولی در نهایت سختی برایم لذت داشته و دارد .من تا به کنون که در این عالم فانی زندگی کرده ام به این نتیجه رسیده ام که فقط از تو یک چیز بخواهم آن هم کمال و انسانیت است که اگر همین را داشته باشم به هر چیز دیگری می توانم برسم درست است این دعا حالت خودخواهانه و مخصوص به خودم را دارد ولی من اعتقاد دارم انسان تا خود به معرفت انسان بودن نرسد دعایش به حال دیگران و خودش فایده ای ندارد و به این هم یقین دارم که اگر هرکسی به انسانیت و کمال برسد برترین دعاها به خودی خود مستجاب می شود حتی ظهور آقا امام زمان(عج).از تو ممنونم ای خدا وعذر می خواهم که وقت گران بهایت را گرفتم. خدانگهدار

بهنام عباس زاده یکشنبه 23 مرداد 1390 ساعت 22:57

موضوع :ناگفته هایی با خدا
الهی...
چه ناگفته هایی بگویم که تو خود دانایی به تمام آنچه ناگفتنی ها که در ذره ذره ی وجود من پنهان است بسا که من خود از آن غافل ماندم و تو میدانستی که این بنده سیاه رو در خواب و بیدار چه با تو زمزمه کرده چه از دلش گذشته و چه خواهد گذشت.بار الهی آشکارا بر تو روشن است که این به زبان آورده ها و نیاورده ها چیست وتو میدانی آنچه خلق تو نباید بداند که هیچ کس محرم تر از تو به من نبود و نیست.پروردگارم مرا ببخش برای آن خواسته ای که تو میدانستی که به مصلحت من نیست و من در صلاح تو چرا آوردم وبه زور طلب کردم آنچه را که تو برایم نمی خواستی.یزدانم مرا ببخش برای تمام آن لحظه هایی که کم هم نبودند و من از تو غافل شدم سرکشی کردم به سوی گناه شتافتم و قلب و روحم را اسیر هوا و هوس کردم و تو با شکیبایی مرا نگریستی وباز گفتی بنده ی من.خالقم تو را شکر میگویم برای هر نفسم که دست تو بر شانه ی من بود و من به آن تکیه کردم و ناملایمات زندگی راگذراندم و درک نکردم که اگر یک دم دستت را از شانه ی من برمیداشتی منی وجود نداشت و همان دم هم بر خود غّره شدم که من توانستم.خداوندا تو را قسم میدهم به بزرگیت که تاکنون نتوانسته ام آن را درک کنم مرا به من بشناسان که اگر خود را شناختم میتوانم به سوی تو بال گشایم.ستارم بپوشان تمام غفلت هایم را چنان که در این دنیا و آن دنیا شرمنده و روسیاه عالمیان و آدمیان نشوم. عظیمم در این دنیا نمیتوانم به هیچ کس تکیه کنم آنگونه که تو تکیه گاه من هستی پس حتی یک نفس دستت را از شانه ی من برندار و مرا محتاج خلق خود نکن که طلب حاجت از خلقت چیزی نیست جز منت....................................................................شکورم ناگفته ها زیاد است. تو شکیبا به درد دلم خلقت نا شکیبا.

علی سه‌شنبه 25 مرداد 1390 ساعت 06:26 http://a.yahyaie@gmail.com

ناگفته هایی با خدا


به نام بصیری که نمی بینه ! به نام سمیعی که نمی شنوه ! به نام علیمی که گذشتش از اصول و منطق نیست از رحیمیشه ! منم بنده ای که کورم ولی می بینم و سیر نمی شم.... کرم ولی می شنوم ......
تا کی دیگه . تا کی ادامه داره دیگه باید الوده تر از این بشیم ... ....... چی می شد اصلا نبودیم هان ..... هر روز داره جمعیت بیشتر میشه هر روز بدبخت تر و تنها تر میشیم .
یه جمله قشنگ هست که :
من تو را دوست دارم ..... دیگری تو را دوست دارد...... دیگری دیگری را دوست دارد....... و این چنین است که ما تنهاییم......
دیگه با چه رویی نفس می کشیم . ما در این حدا نیستیم ولی نوعذ بالله خودمونو بذاریم جای خدا گمان نکنم کمتر از قتل عام دنیا به فکرمون خطور کنه .... از دست کارامون گناهامون ضعفامون .
استوار ماندن و زیر هر باری نرفتن ، دین من است
نیکان آنها هستند که هرگاه کار ناشایست از آنها سرزند یا ظلمی به نفس خویش کنند(گناه)خدا را به یاد می آورند و از گناه خود به درگاه خدا استغفار می کنند زیرا که می دانند جز خدا هیچکس نمی تواند گناه خلق را بیامرزد و آنها هستند که اصرار در کار زشت نکنند چون به زشتی معصیت آگاهند


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد